سفارش تبلیغ
صبا ویژن
نقض حقوق بشر و برخوردهای دوگانه 
نقض حقوق بشر و جنایت علیه بشریت حکایتی تازه نیست و سابقه ای دیرینه دارد اما آنچه عصر ما را از روزگاران گذشته ممتاز می کند تثبیت مقوله حقوق بشر به عنوان یکی از اصلی ترین ارزش های جهان شمول در جوامع انسانی است. مبانی فلسفی و اخلاقی حقوق بشر دهها سال است که اندیشه های سیاسی و نظام های حقوقی دنیای جدید را تغذیه می کند و اگر نه لزوما اجرای عملی اما دست کم قوت و حقانیت نظری حقوق ذاتی و فطری انسان را بماهو انسان تضمین می نماید.

طی چند دهه گذشته اتفاق دیگری نیز افتاده است که بحث حقوق بشر را به گونه یک ارزش جهانی و مرز ناپذیر محل توجه و اعتنای جدی همه دولت ها در تمام کشورها قرار داده و آن را به یکی از موضوعات و مباحث جدی در روابط بین الملل بدل کرده است و آن اتفاق عبارت است از برافراشته شدن پرچم دفاع از حقوق بشر و گسترش آن توسط قدرت های بزرگ جهانی. قدرت هایی که اراده و تصمیم و بویژه اجماع آن ها می تواند حوادثی بزرگ را روی کر? خاکی رقم بزند و یا برعکس از وقوع حوادثی بزرگ پیشگیری نماید.

اما آنچه جای پرسش و تأمل و حتی تعجب دارد این است که چرا برغم ادعای قدرت های بزرگ جهان در دفاع  از حقوق بشر همچنان شاهد نقض گسترده و بعضا سازماندهی شد? آن در گوشه و کنار جهان هستیم و هر روز اخباری آزار دهنده و نگران کننده و تأسف بار در این باب به گوش می رسد. راستی چگونه قدرت هایی که به سادگی حکومت های مقتدر و منسجم را ساقط می کنند و با در هم شکستن مقاومت ارتش های بزرگ و مجهز سرزمین های پهناور را فتح کرده و به راحتی نقشه جغرافیای سیاسی مناطق مختلف جهان را تغییر می دهند؛ از عهد? جلوگیری از نقض حقوق بشر که به دست دولت های کوچک و بزرگ صورت می گیرد بر نمی آیند؟ آیا قدرت هایی که توانستند در عرض چند هفته دیکتاتوری مثل صدام حسین را از عرش قدرت به زیر کشیده و بر فرش خواری و مذلت بکوبند نمی توانند یا نمی توانستند از نقض حقوق یک روزنامه نگار و و بلاگ نویس در ایران یا یک نامزد انتخاباتی در مصر ویا مواردی پیش پا افتاده از این دست در گوشه و کنار جهان پیشگیری نمایند؟

برای یافتن پاسخی قانع کننده در برابر این پرسش و تبیین چرایی عدم تحقق شعار ها و ادعا های حامیان حقوق بشر در پیشگیری از نقض گسترد? آن در کشورهای مختلف جهان، توجه به نکات زیر راهگشا تواند بود.

نخستین نکته آنست که اساسا قدرتهای بزرگ جهان اراده ای جدی برای گسترش حقوق بشر و پیشگیری از نقض آن چنانکه باید و شاید ندارند و این امر را بسادگی از کارنامه عملکردشان در این باب می توان دریافت. سال های سال در سایه دیکتاتوری های نظامی امریکای لاتین هر روز فجایعی تلخ رخ می داد اما قدرت های بزرگ جهان اعتنایی به این امور نمی کردند. سهل است در بسیاری از موارد از دیکتاتورها حمایت هم می کردند. آنچه سال ها در بوسنی هرزگوین و در برابر چشمان امریکا و اروپا گذشت نمونه ای تلخ از این حکایت است. در واقع قدرت های غربی زمانی به فکر مداخله افتادند که تداوم حکومت میلوسویچ را با منافع خود معارض یافتند. فراموش نکنیم که قتل عام سربرینتسا در برابر دیدگان نیروهای مسلح اما منفعل سازمان ملل رخ داد.

نکته دوم برخورد تبعیض آمیز و دوگانه قدرتهای جهانی با موارد و مصدیق نقض حقوق بشر در نقاط مختلف جهان است. نمونه آشکار این تبعیض و دوگانگی بی توجهی امریکا و کشورهای اروپایی به حوادث تلخ و دردناکی است که در فلسطین اشغالی جریان دارد. در واقع دهها سال است که اشفاگران فلسطین به جای دریافت اخطار از سوی قدرتهای غربی و بویژه ایالات متحده از آنها پاداش می گیرند و این در حالی است که مبارزات گروههای فلسطینی برای رفع اشغال برچسب تروریسم می خورد. چند سال است که بنا به ادعای جیمی کارتر رئیس جمهور پیشین امریکا غزه بزرگترین زندان جهان است که ساکنانش در تحریم و محاصره ای غیر انسانی به مرگ تدریجی جان می بازند اما هیچ فشاری به اسرائیل از جانب قدرت های بزرگ برای کاهش شدت خشونت ها علیه غیرنظامیان وارد نیامده است.

این برخورد دوگانه در مورد دیگر دولت های خاورمیانه نیز که روابط خوبی با قدرتهای غربی دارند صدق می کند. به عنوان مثال وضع حقوق بشر در مصر و اردن و عربستان بسیار وخیم و تأسف آور است امّا قدرتهای غربی تنها می کوشند از مقوله حقوق بشر فقط علیه کشورهایی نظیر ایران و سوریه بهره ببرند که سیاستهایی ناهمسو با آنان دارند و بر محدودیتهای حقوق بشری و حتی جرایم آشکار و سازمان یافته حکومتی علیه شهروندان در کشورهای همسو چشم بپوشند. این دوگانگی علاوه بر آن که موجب تشجیع آن دسته از ناقضان حقوق بشر می شود که مورد حمایت قرار دارند ، به دست دیگران نیز بهانه می دهد تا با سیاسی قلمداد کردن مقوله حقوق بشر از تن دادن به رعایت آن سرباز زده و در نهایت نیز ارزشهای حقوق بشری در انتظار جهانیان خوار و بی اعتبار و چشم انداز آیند? آن مبهم و تار شود.

نکته سوم که بسیار تأسف بارتر و پیامدهای منفی اش نیز بیشتر است نقض جدّی حقوق بشر توسط قدرتهایی است که خود علم دفاع از آن را بلند کرده و اساساً رسالت گسترش ارزش های حقوق بشر را به نحوی خود خوانده برعهده گرفته اند. نگاهی گذرا به اوضاع افغانستان و عراق در سال های اخیر و مرور پرونده هایی ‍‍نظیر ابوغریب و گوانتانامو در کنار تجارت پر سود سلاحهای مرگبار در سراسر جهان این نکته را بخوبی روشن می کند و برآن گواهی می دهد. جنایاتی که قدرتهای غربی در بسیاری از نقاط جهان کرده اند و هنوز هم مرتکب می شوند این مقوله را دست کم در چشم بسیاری از مردمان جهان بی اعتبار و آلوده به اغراض سیاسی جلوه داده و می دهد. آنچه آمریکائیها در جنگهای ویتنام و کره مرتکب شده و هنوز هم در عراق و افغانستان مرتکب می شوند کمتر از آنچه در یوگسلاوی پس از فروپاشی رخ داد نیست امّا جرایم سران سیاسی و فرماندهای نظامی امریکا هیچ گاه در هیچ محکمه ای مورد رسیدگی قرار نگرفت. هم چنین نسل کشی سرخپوستان امریکایی کم اهمیت تر از دیگر نسل کشی ها نبوده است. با اینهمه امریکایی ها در حالی نسل کشی ارامنه از سوی دولت عثمانی را محکوم می کنند که خود هیچگاه به آنچه با ساکنان اصلی کشور خود روا داشته اند اعتراف و از آن اظهار ندامت نکرده اند. بنابراین طبیعی است تا وقتی که قدرتهای جهانی خود چنین عملکردی در زمینه حقوق بشر دارند اقداماتشان در این زمینه چندان به جد گرفته نمی شود و بر عکس امواج گسترده ای از اعتراضات مردم در سراسر جهان علیه جنایات ایشان بر پا می شود.و باز در چنین شرایطی طبیعی است دیکتاتورهای ناقض حقوق بشر که با ژست های ضد امپریالیستی  به جهت مخالفت با عملکردامریکا و غرب در گوشه و کنار جهان محبوب القلوب برخی مردم ستمدیده یا حتی روشنفکران ضد جنگ و ضد سلطه شوند و کار انتخاب میان بد و بدتر گره بخورد و سخت دشوار شود. جنبش های ضد جنگ در سرتاسر جهان پیش و پس از حمله امریکا به عراق که هنوز هم گاه ظهور و بروز می یابد بهترین گواه این مدعاست که در افکار عمومی جهانیان امریکا و متحدانش از متهمان اصلی نقض حقوق بشر به شمار می روند. طبیعی است تا زمانی که زندان گوانتنامو برچیده نشود و حقوق متهمان و مظنونان به هر اتهامی رعایت نشود هیچکس صداقت سیاستمداران امریکایی را در دفاع از حقوق متهمان سیاسی و مطبوعاتی در دیگر کشورها از جمله ایران را باور نخواهد کرد. حتی می توان گفت حمایتهای امریکا و دیگر قدرتهای جهانی از بازداشت شدگان و زندانیان سیاسی و مطبوعاتی نه تنها به بهبود وضعیت آنان منجر نخواهد شد بلکه برعکس مشکلات تازه ای به مشکلات و محدودیتهای آنان خواهد افزود که مجال توضیحش اینجا نیست.

در واقع تا هنگامی که مقوله حقوق بشر در حدّ یک شعار و ژست سیاسی در مجامع بین المللی باقی مانده است و تنها به عنوان ابزاری برای اعمال فشارهای سیاسی آن هم به شکل موسمی و تبعیض آمیز مورد استفاده قرار می گیرد می توان گفت بشریت چشم انداز روشنی از استیفای حقوق خود در برابر ندارد و در این زمینه جرم قدرتهای بزرگ جهانی نیز به انداز? دیکتاتورهای محلّی کما بیش به یک میزان  قابل ارزیابی است. بیهوده نیست که دوسر ماجرا همزمان طرف مقابل را با اسناد و مدارک عینی به جنایت علیه بشریت متهم می کنند و در کنار آن به بهانه دفاع از امنیت ملی خود گستاخ و بی پروا به نقض حقوق بشر مشغول می شوند.سعید رضوی فقیه، فعال سیاسی


نوشته شده توسط حقوق بشر در یکشنبه 89/3/2 و ساعت 7:9 عصر
نظرات دیگران()

لیست کل یادداشت های این وبلاگ
خشونت پلیس انگلیس افراد زیادی را به کام مرگ میکشاند
نقض حقوق بشر در غرب
آلمان بهشت نقض حقوق بشر و آزادی های مذهبی
سارکوزی سمبل نژادپرستی فرانسه !
نامه ای از دانشجوی رشته حقوق به اوباما رئیس جمهور آمریکا
[عناوین آرشیوشده]
طراح قالب: رضا امین زاده** پارسی بلاگ پیشرفته ترین سیستم مدیریت وبلاگ
بالا